محل تبلیغات شما

معلم لینک



داستان کوتاه پند آموز شایعه»


داستان غیبت و شایعه

زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضعیت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد تا شاید بتواند این کار خود را جبران کند.

حکیم به او گفت: به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.» آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد.

فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور آن زن رفت ولی چهار تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زن گفت انداختن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها به همین سادگی نیست همانند آن شایعه هایی که ساختی که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیر ممکن است.

مواظب باشیم آبی که ریختیم دیگر جمع نمی شود

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:

در شب معراج، مردمى را دیدم که چهره هاى خود را با ناخنهایشان مى خراشند. پرسیدم: اى جبرئیل، اینها کیستند؟
گفت: اینها کسانى هستند که از مردم غیبت مى‌کنند و آبرویشان را مى‌برند.
تنبیه الخواطر: ۱ ، ۱۱۵»


ثبت نام دوره جدید ضمن خدمت فرهنگیان

قابل ثبت در سامانه ضمن خدمت

 

نام دوره: راهبردهایتدریس

کد دوره: 995061

ساعت دوره: 12ساعت

 

جهت ثبت نام و انجام آزمون ها به آیدی زیر مراجعهکنید:

 

@Ali_G1398


داستان راستان - اثر: شهید استاد مرتضی مطهری (قسمت سوم)

 

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنوان آن کلیک را انتخاب کنید.

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - بزنطى

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - هشام و فرزدق

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - بند كفش

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - پسر حاتم

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - مقدمه جلد دوم داستان راستان

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - مرد ناشناس

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - لگد به افتاده

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - تشنه ای که مشک آبش به دوش بود

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - جویاى یقین

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - در جستجوى حقیقت

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - ابواسحق صابى

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - ثمره سفر طائف

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنور

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - گیاه شناس

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - دانشجوى بزرگسال

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنى كه به ابوطلب نیرو داد

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - شهرت عوام

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - شراب در سفره

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - جمع هیزم از صحرا

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواهش مسیح









داستان راستان -  جلد اول  اثر: شهید استاد مرتضی مطهری (قسمت دوم)

 

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن کلیک را انتخاب کنید.




داستان راستان - مرتضی مطهری - ابواسحق صابى


داستان راستان - مرتضی مطهری - ثمره سفر طائف

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنور

داستان راستان - مرتضی مطهری - گیاه شناس

داستان راستان - مرتضی مطهری - دانشجوى بزرگسال

داستان راستان - مرتضی مطهری - سخنى که به ابوطلب نیرو داد

داستان راستان - مرتضی مطهری - شهرت عوام

داستان راستان - مرتضی مطهری - شراب در سفره

داستان راستان - مرتضی مطهری - جمع هیزم از صحرا

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواهش مسیح

داستان راستان - مرتضی مطهری - نسیبه

داستان راستان - مرتضی مطهری - آخرین سخن

داستان راستان - مرتضی مطهری - همسایه نو

داستان راستان - مرتضی مطهری - کارگر و آفتاب

داستان راستان - مرتضی مطهری - در میقات

داستان راستان - مرتضی مطهری - مهاجران حبشه

داستان راستان - مرتضی مطهری - جوان آشفته حال

داستان راستان - مرتضی مطهری - پیراهن خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - دو همکار

داستان راستان - مرتضی مطهری - شمشیر زبان

داستان راستان - مرتضی مطهری - یک دشنام

داستان راستان - مرتضی مطهری - دوستی که بریده شد

داستان راستان - مرتضی مطهری - عرق کار

داستان راستان - مرتضی مطهری - بار نخل

داستان راستان - مرتضی مطهری - بنده است یا آزاد؟

داستان راستان - مرتضی مطهری - مزد نامعین

داستان راستان - مرتضی مطهری - نامه اى به ابوذر

داستان راستان - مرتضی مطهری - سلام یهود

داستان راستان - مرتضی مطهری - در ظله بنى ساعده

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواب وحشتناک

داستان راستان - مرتضی مطهری - عقیل مهمان على علیه السلام

داستان راستان - مرتضی مطهری - بزنطى

داستان راستان - مرتضی مطهری - هشام و فرزدق

داستان راستان - مرتضی مطهری - بند کفش

داستان راستان - مرتضی مطهری - وامانده قافله

 

 

 

 

 

 

 

 




داستان راستان -  جلد اول  اثر: شهید استاد مرتضی مطهری (قسمت اول)

 

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن کلیک را انتخاب کنید.

 

داستان راستان - مرتضی مطهری - بازار سیاه


داستان راستان - مرتضی مطهری - در خانه اُمّ سلمه

داستان راستان - مرتضی مطهری - درخت خرما

داستان راستان - مرتضی مطهری - شکایت همسایه

داستان راستان - مرتضی مطهری - سفره خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - وزنه برداران

داستان راستان - مرتضی مطهری - تازه مسلمان

داستان راستان - مرتضی مطهری - در محضر قاضى

داستان راستان - مرتضی مطهری - در سرزمین منا

داستان راستان - مرتضی مطهری - نماز عید

داستان راستان - مرتضی مطهری - گوش به دعاى مادر

داستان راستان - مرتضی مطهری - نصیحت زاهد

داستان راستان - مرتضی مطهری - در بزم خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - ابن سینا و ابن مسکویه

داستان راستان - مرتضی مطهری - غزالى و راهن

داستان راستان - مرتضی مطهری - بازارى و عابر

داستان راستان - مرتضی مطهری - مستمند و ثروتمند

داستان راستان - مرتضی مطهری -امام صادق علیه السلام و گروهى از متصّوفه - قسمت دوم

داستان راستان - مرتضی مطهری - امام صادق علیه السلام و گروهى از متصّوفه - قسمت اول

داستان راستان - مرتضی مطهری - على و عاصم

داستان راستان - مرتضی مطهری - مسیحى و زره على علیه السلام

داستان راستان - مرتضی مطهری - مردى که اندرز خواست

داستان راستان - مرتضی مطهری - مرد شامى و امام حسین علیه السلام

داستان راستان - مرتضی مطهری - اعرابى و رسول اکرم

داستان راستان - مرتضی مطهری - امام باقر و مرد مسیحى

داستان راستان - مرتضی مطهری - در رکاب خلیفه

داستان راستان - مرتضی مطهری - مسلمان و کتابى

داستان راستان - مرتضی مطهری - قافله اى که به حج مى رفت

داستان راستان - مرتضی مطهری - غذاى دسته جمعى

داستان راستان - مرتضی مطهری - همسفر حج

داستان راستان - مرتضی مطهری - بستن زانوى شتر

داستان راستان - مرتضی مطهری - خواهش دعا

داستان راستان - مرتضی مطهری - مردى که کمک خواست

داستان راستان - مرتضی مطهری - رسول اکرم و دو حلقه جمعیت

داستان راستان - شهید مرتضی مطهری - مقدمه جلد اوّل


روش تبدیل واحدهای سطح در ریاضی ششم دبستان


1 هکتار = 10000 متر مربع

1 متر مربع = 100 دسی متر مربع

1 متر مربع = 10000 سانتی متر مربع

1 متر مربع = 1000000 میلی متر مربع

1 متر مربع = 0.0001 هکتار

1 دسی متر مربع = 0.01 متر مربع

1 دسی متر مربع = 100 سانتی متر مربع

1 دسی متر مربع = 10000 میلی متر مربع

1 سانتی متر مربع = 0.0001 متر مربع

1 سانتی متر مربع = 0.01 دسی متر مربع

1 سانتی متر مربع = 100 میلی متر مربع

1 میلی متر مربع = 0.000001 متر مربع

1 میلی متر مربع = 0.0001 دسی متر مربع

1 میلی متر مربع = 0.01 سانتی متر مربع




نمونهسوالات ریاضی ششم، نمونه سوال ریاضی ششم، نمونه سوالات ششم، نمونه سوالات ششم ابتدایی،نمونه سوال ششم، نمونه سوالات کلاس ششم، نمونه سوالات پایه ششم، نمونه سوال ششم ابتدایی،نمونه سوال ریاضی ششم، نمونه سوالات علوم ششم، نمونه سوالات ریاضی پایه ششم، نمونهسوالات نمونه دولتی ششم، سوال های نمونه دولتی ششم، نمونه سوالات ششم دبستان، نمونهسوال علوم ششم، نمونه سوالات پایه ششم ابتدایی، سوالات نمونه دولتی ششم، نمونه سوالپایه ششم، سوالات تستی علوم ششم، سوالات ریاضی سال ششم ابتدایی، نمونه سوالات ریاضیششم دبستان، سوالات ریاضی ششم، سوال ریاضی ششم، سوالات نمونه دولتی ششم، سوالات ششمابتدایی، نمونه سوال نگارش ششم نوبت اول، نمونه سوال فارسی ششم، نمونه سوال ریاضی ششمجدید، نمونه سوال کلاس ششم، نمونه سوالات علوم ششم ابتدایی، نمونه سوال نگارش ششم،نمونه سوالات تستی علوم ششم، نمونه سوال علوم پایه ششم، متن املا ششم، سوالات ریاضیششم ابتدایی، آزمون قلم چی ششم ابتدایی، تست علوم ششم، دانلود نمونه سوال ریاضی ششم،نمونه سوال علوم تجربی ششم، نمونه سوال ریاضی ششم سال، نمونه سوالات علوم پایه ششم،نمونه سوالات ششم ابتدایی ریاضی، نمونه سوالات ریاضی ششم ابتدایی، نمونه سوالات تیزهوشانپایه ششم، نمونه سوالات ششم ابتدایی، نمونه سوالات فارسی ششم ابتدایی، نمونه سوال ریاضیششم ابتدایی، نمونه سوال ریاضی پایه ششم، دانلود سوالات نمونه دولتی، دانلود سوالاتنمونه دولتی ششم، دانلود نمونه سوالات ریاضی ششم، سوالات تستی پایه ششم، سوالات تستیششم ابتدایی، سوالات علوم ششم ابتدایی، سوالات ششم، سوالات تستی علوم ششم ابتدایی،سوالات پایه ششم، سوالات نمونه دولتی ششم -، دانلود نمونه سوال ششم، نمونه سوال مطالعاتششم، نمونه سوالات تستی ریاضی ششم، نمونه سوال نمونه دولتی ششم، نمونه سوالات فارسیششم، نمونه سوالات کلاس ششم، نمونه سوالات ریاضی ششم سال، نمونه سوالات ریاضی ششم،نمونه سوالات ششم، نمونه سوالات تیزهوشان ششم، نمونه سوالات نیمه دولتی ششم، نمونهسوالات فارسی ششم، نمونه سوالات نگارش ششم، نمونه متن املا کلاس ششم، نمونه سوال هایششم ابتدایی، نمونه سوالات تستی پایه ششم، نمونه سوالات امتحانی کلاس ششم، نمونه سوالاتامتحانی ششم، نمونه سوال ششم سال، نمونه سوال ششم نوبت دوم، نمونه سوال ریاضی، نمونهسوال تیزهوشان ششم، نمونه سوال ریاضی ششم نوبت دوم، نمونه سوال ششم جدید، نمونه سوالششم، سوال تستی علوم ششم، دانلود سوالات تیزهوشان ششم، دانلود سوالات ششم، بانک سوالششم ابتدایی، سوالات نمونه دولتی ششم ابتدایی، سوالات نمونه دولتی، سوالات ورودی مدارسنمونه دولتی، نمونه سوال تستی علوم ششم، سوالات امتحان ششم، سوال ریاضی ششم، سوال ششم،سوالات علوم ششم، سوالات قلم چی ششم، سوالات ریاضی ششم، سوالات ریاضی پایه ششم، سوالاتتستی ششم،


مجموعه داستانیبه ترتیب حروف الفبا - حرف الف

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن كلیك را انتخاب كنید.

کپی کردن این مطالب برای همگان مجاز است.

 

 

داستانابراهیم و عزرائیل

داستانابلیس و فرعون

داستانابوریحان بیرونی و مزدور

داستانابومسلم خراسانی

داستاناثبات عشق

داستاناحترام به شایستگان

داستانادعای نبوت

داستانادیسون

داستانارتباط قلبی

داستانارزش زندگی

داستانارزش نان

داستانارزش یك علامت

داستانازدواج

داستانازدواج پسر

داستانازدواج موسی مندلسون

داستانازدواج نوشین

داستاناسب خوب و قرین بد

داستاناسب لاغر

داستاناستاد ریاضی

داستاناستاد كمونیست و دانشجوی زیرك

داستاناستاد و دانشجو

داستاناستاد و شاگرد

داستاناستاد و شاگرد

داستاناستخدام

داستاناستخدام در سازمان سیا

داستاناستیضاح وزیر

داستاناسکندر

داستاناشتباه فرشتگان

داستاناشتباه موردی

داستاناشتیاق

داستاناشعار بی معنی

داستاناشك پدر

داستاناشك ها و خنده ها

داستاناصالت خانواده

داستاناعتراض شیطان

داستاناعتراف

داستاناعتیاد ناخواسته

داستاناعدام بابک خرمدین

داستاناعدام دندانپزشک

داستانافتادن در چاه

داستانافتخار پدر بزرگ

داستانافکار دیگران

داستاناکسیژن

داستانالاغ پیر فرصت طلب

داستانالاغ مرده

داستانالماس كجاست؟

داستانالماس وجود

داستانالهه ی عشق و باروری

داستانامروز را دریاب

داستانامنیت در دستگاه دیوانی

داستانامنیت و آزادی

داستانامید

داستانامید

داستانامید به زندگی

داستانانتخاب شوهر

داستانانتخاب وزیر

داستانانتظار

داستانانسان خوشبخت

داستانانسان و جهان

داستانانشا درباره خدا

داستانانعكاس عشق

داستانانیشتن و چارلی چاپلین

داستانانیشتین و راننده

داستانانیشتین و سفره هفت سین دكتر حسابی

داستان اوبه دیدن خدا آمده بود

داستاناول رئیس

داستاناولین عشق

داستانایثار

داستانایثار در كودكی

داستانایرانی شناسی

داستانایمان

داستانایمان در گوشه خیابان

داستانایمان واقعی

داستاناین كجا و آن كجا؟

داستاناین نیز بگذرد

مجموعه داستانیبه ترتیب حروف الفبا - حرف آ

برای مشاهده داستان مورد نظر بر روی عنــــوان آن كلیك را انتخاب كنید.

کپی کردن این مطالب برای همگان مجاز است.

 

داستان آبكوثر

داستانآبدارچی در مایکروسافت

داستان آتشبر فراز کوه

داستان آتشگرفتن خانه

داستانآخرین آغوش

داستانآخرین كمك

داستان مكار

داستان و مرد روستایی

داستانآداب دعا

داستانآدرس بهشت و جهنم

داستان آدمهفت خط

داستانآدمخواران

داستانآرام ترین انسان

داستانآرام كردن كودك

داستانآرامش

داستانآرایشگر امریكایی و مهندس ایرانی

داستانآرایشگر ناشی

داستانآرایشگر و خدا

داستانآرزو

داستانآرزو

داستانآرزو - 2

داستانآرزوهای بزرگ

داستانآرزوهای شب کریسمس

داستانآرزوی پر ماجرا

داستانآرزوی پیرزن

داستانآرزوی زن

داستان آژیدهاگ (آستیاگ)

داستانآسانسور

داستانآشپز و مگس

داستانآفرینش

داستانآایمر دوست داشتنی

داستانآلفرد نوبل

داستانآمریكا یا روسیه؟

داستانآموزش تیراندازی

داستانآموزگاران ما

داستانآموزنده برای جوانان

داستانآهنگر

داستانآهنگر 2

داستانآهنگر 3

داستانآهنگری خدا

داستان آیاتا به حال پلی ساخته ایم؟

داستان آیاشما خدا هستید؟


داستان کوتاه ایمان واقعی بازرگان

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته

و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد آمده است

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟

و یا اشک ریخت ؟

نه …

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد

و گفت : خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :

مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!


حکایتشاه عباس و ها

 

 یك شب شاه عباس با لباس مبدل در كوچه های شهر میگشت كه به سه  برخورد كرد كه قصد ی داشتند.شاه عباس وانمود كرد كه او هم است و از آنان خواست كه او را وارد دار و دسته خودكنند.

ان گفتند: ما سه نفر هر یك خصلتی داریمكه به وقت ضرورت به كار می آید.

شاه عباس پرسید: چه خصلتی؟


دوره های ضمن خدمت فرهنگیان (دورههای 24 ساعتی)


دوره ضمن خدمت مدیریتمشارکتی در سطح مدرسه» با کد 91401520

دوره ضمن خدمت کارآفرینی» با کد 93000804

دوره ضمن خدمت روانشناسیتربیتی»با کد 91401177

دوره ضمن خدمت روش هاو فنون تدریس» با کد 91400312

دوره ضمن خدمت نظارتو راهنمایی آموزشی» با کد 91402036

دوره ضمن خدمت نوآوریدر مدرسه»با کد 91400522

دوره ضمن خدمت رهبریآموزشی»با کد 91400479

دوره ضمن خدمت آیین ومهارت های نوشتن» با کد 99505646

دوره ضمن خدمت راهنمایعملی نگارش طرح درس» با کد 91400311

دوره ضمن خدمت نظارتبالینی»با کد 91401026

 

برای مشاهده لیست دوره ها روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب


حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت تشنه صدای آب

 

آب در گودالی عمیق در جریان بود و مردی تشنه از درخت گردو بالا رفت و درخت را تكان می داد. گردوها در آب می افتاد و همراه صدای زیبای آب حباب هایی روی آب پدید می آمد، مرد تشنه از شنیدن صدا و دیدن حباب لذت می برد. مردی كه خود را عاقل می پنداشت از آنجا می گذشت به مرد تشنه گفت : چه كار می كنی؟



مرد گفت: تشنه صدای آبم.

عاقل گفت: گردو گرم است و عطش می آورد. در ثانی، گردوها درگودال آب می ریزد و تو دستت به گردوها نمی رسد. تا تو از درخت پایین بیایی آب گردوها را می برد.

تشنه گفت: من نمی خواهم گردو جمع كنم. من از صدای آب و زیبایی حباب لذت می برم. مرد تشنه در این جهان چه كاری دارد؟ جز اینكه دائم دور حوض آب بچرخد، مانند حاجیان كه در مكه دور كعبه می گردند.

 

شرح داستان:این داستان سمبولیك است. آب رمز عالم الهی و صدای آب رمز الحان موسیقی است. مرد تشنه، رمز عارف است كه از بالای درخت آگاهی به جهان نگاه می كند و در اشیا لذت مادی نمی بیند. بلكه از همه چیز صدای خدا را می شنود. مولوی تشنگی و طلب را بزرگترین عامل برای رسیدن به حقیقت می داند.

مثنوی معنوی

 

حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا




حکایت های کوتاهی از مولانا، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا، حكایت تشنه صدای آب، حكایت کوتاه تشنه صدای آب


حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت مرد گِلْ خوار

 

مردی كه به گل خوردن عادت داشت به یك بقالی رفت تا قند سفید بخرد. بقال مرد دغل كاری بود. به جای سنگ، گل در ترازو گذاشت تا سبك تر باشد و به مشتری گفت: سنگ ترازوی من از گل است. آیا قبول می كنی؟

مرد گل خوار با خود گفت : چه بهتر!. گل میوه دل من است.

به بقال گفت: مهم نیست، بكش.

 

 




اتاق شادی در مدارس - مژگان اعتمادی – دزفول

هیجان عاملی پنهانی در درون نوجوان است كه تخلیه آنسلامت و بهداشت روحی و جسمی او را تامین می‌كند. دویدن، خندیدن، جیغ زدن، جست و خیزو شوخی با همسالان در یك فضای بسته و امن به دور از بایدها و نبایدها و حضورمقررات، به شادابی و سرحالی نوجوانان در طول روز و آرام و قرار او در كلاس درس بسیاركمك می‌كند. شادی و آرامش مكمل یكدیگرند كه در دو مرحله رخ می‌دهد

حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت پوستین كهنه در دربار

ایاز، غلام شاه محمود غزنوی (پادشاهایران) در آغاز چوپان بود. وقتی در دربار سلطان محمود به مقام و منصب دولتی رسید،چارق و پوستین دوران فقر و غلامی خود را به دیوار اتاقش آویزان كرده بود و هر روزصبح اول به آن اتاق می رفت و به آنها نگاه می كرد و از بدبختی و فقر خود یاد می آوردو سپس به دربار می رفت. او قفل سنگینی بر در اتاق می بست. درباریان حسود كه به اوبدبین بودند خیال كردند كه ایاز در این اتاق گنج و پول پنهان كرده و به هیچ كسنشان نمی دهد. به شاه خبر دادند كه ایاز طلاهای دربار را در اتاقی برای خودش جمع وپنهان می كند.


 

حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا، حكایت پوستین كهنه در دربار، حكایت پوستین كهنه


 حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا، حكایت پوستین كهنه در دربار، حكایت پوستین كهنه

حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت پرنده نصیحت گو

یك شكارچی، پرنده ای را به دام انداخت.پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده ایو هیچ وقت سیر نشده ای. از خوردن بدن كوچك و ریز من هم سیر نمی شوی. اگر مرا آزادكنی، سه پند ارزشمند به تو می دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را دردستان تو می دهم. اگر آزادم كنی وقتی كه روی بام خانه ات بنشینم، پند دوم را به تومی دهم و وقتی كه بر درخت بنشینم، پند سوم را به تو می گویم.







نوع مطلب :
برچسب ها: حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی، حکایت هایی از مولانا، حكایت پرنده نصیحت گو، حكایت پرنده،

حکایت های کوتاهی از مولانا - حكایت پر زیبا دشمن طاووس

طاووسی در دشت پرهای خود را می كند ودور می ریخت. دانشمندی از آنجا می گذشت، از طاووس پرسید: چرا پرهای زیبایت را می كنی؟چگونه دلت می آید كه این لباس زیبا را بكنی و به میان خاك و گل بیندازی؟ پرهای تواز بس زیباست مردم برای نشانی در میان قرآن می گذارند. یا با آن باد بزن درست می كنند.چرا ناشكری می كنی؟



طاووس مدتی گریه كرد و سپس به آندانشمند گفت: تو فریب رنگ و بوی ظاهر را می خوری. آیا نمی بینی كه به خاطر همینبال و پر زیبا، چه رنجی می برم؟ هر روز صد بلا و درد از هرطرف به من می رسد.شكارچیان بی رحم برای من همه جا دام می گذارند. تیر اندازان برای بال و پر من بهسوی من تیر می اندازند. من نمی توانم با آنها جنگ كنم پس بهتر است كه خود را زشت وبد شكل كنم تا دست از من بر دارند و در كوه و دشت آزاد باشم. این زیبایی، وسیلهغرور و تكبر است. خودپسندی و غرور بلاهای بسیار می آورد. پر زیبا دشمن من است.زیبایان نمی توانند خود را بپوشانند. زیبایی نور است و پنهان نمی ماند. من نمی توانمزیبایی خود را پنهان كنم، بهتر است آن را از خود دور كنم.

مثنوی معنوی


حکایت آموزنده، حکایت های کوتاه، حکایت های آموزنده، حکایت های آموزنده از مولوی،حکایت هایی از مولانا




آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

teracyctern velphiteni Tina's blog راهنمای گام به گام ثبت شرکت Tommie's notes روستای دهمیان كوهسرخ منتقل شد! tersandwebsand parsianitg جهان فناوری